سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آنکه بیندیشد به بینش می رسد . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :1
بازدید دیروز :41
کل بازدید :10842
تعداد کل یاداشته ها : 44
04/2/23
12:10 ص
عمر فرشتگان چقدر است؟ آیا فرشتگان مقرب نیز می‌میرند؟ چگونه؟
پرسش
آیا احادیثی هست که دلالت بر عمر ملائکه می‌کند؟ آیا ملائکه می‌توانند بمیرند؟ چگونه؟ آیا فرشتگان مقرّب مانند جبرئیل، میکائیل و ملک الموت نیز قبل از رستاخیر و قیامت خواهند مرد؟
 
پاسخ

بنا بر روایات متعدد ملائکه از با سابقه ترین مخلوقاتی هستند که خداوند متعال آنان را آفریده است. زیرا در احادیث ما آمده است که خلقت ملائکه (فرشتگان) بعد از خلقت انوار و ارواح مقدسه پیامبراکرم(ص) و ائمه طاهرین (ع) بوده است.[1] و باز بر طبق احادیث متعدد و متواتر اولین مخلوق پروردگار متعال نور حضرت محمد (ص) و ائمه طاهرین (ع) بوده و بعد از آن خداوند آسمانها و زمین را خلق کرد و سپس ملائکه را آفرید.

 جابر بن عبدالله انصاری گوید از رسول خدا (ص) شنیدم که فرمود :به درستی که خداوند من و علی و فاطمه و حسن و حسین و ائمه را از یک نور خلق کرد پس از آن نور پیروان ما را و...سپس آسمانها و زمین ها را و ملائکه را آفرید ..."[2]

 اما در باره مرگ ملائکه از آنجا که قبل از روز قیامت تمام موجوداتی که در آسمانها و زمین هستند گرفتار صعق و مدهوشی می شوند چنان که قرآن می فرماید: "و در صور دمیده می شود و تمام کسانی که در آسمانها و زمین هستند مدهوش می شوند مگر کسانی که خدا بخواهد ."[3]

این آیه ابتدا می فرماید تمام آنها که در زمین و آسمان هستند مدهوش می شوند که شامل تمام ملائکه نیز می شود سپس بعضی را از آنها استثنا می کند. پس، از این آیه فهمیده می شود که عده ای از موجودات در نفخه اول مدهوش نمی شوند. 

در این که این کسانی که مدهوش نمی شوند? چه کسانند؟ در میان مفسران گفتگو است گروهى معتقدند که آنها جمعى از فرشتگان بزرگ خدا همچون جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و عزرائیل مى‏باشند.

در روایتى است که وقتی رسول الله (ص) این آیه را تلاوت کردند مردم پرسیدند چه کسانی استثنا شده اند؟ حضرت فرمود : "جبرئیل، میکائیل، اسرافیل و ملک الموت و وقتی خلائق قبض روح شدند آنها نیز به فرمان خدا به ترتیب مدهوش و گرفتار صعق می شوند."[4]

روایت دیگرى حاملان عرش خدا را نیز بر این ملائک افزوده‏اند.[5]

 به هر حال از این روایات[6] و روایاتی که می فرماید: وقتی زمان نفخه اول می شود اسرافیل در صور می دمد و تمام موجودات روح دار مدهوش شده و گرفتار صعق می شوند مگر اسرافیل که بعد از آن به امر خدا اسرافیل نیز به صعق گرفتار می شود[7]

البته برخی گفته اند که بر اساس بعضی آیات از جمله آیه : کل شیء هالک الا وجهه[8] که به طور کلی می فرماید هر چیزی هلاک می شود و می میرد مگر وجه خداوند تعالی، به خوبى استفاده مى‏شود که این گروه باقیمانده نیز سرانجام مى‏میرند به گونه‏اى که در سرتاسر عالم هستى موجودى زنده نخواهد بود، جز خداوند متعال.

البته باید توجه داشت که اولا وجه الله همان حقیقت هستی است و غیر از خدا چیزی نیست . ژس آن چه هالک است همان نیستی است. در حقیقت باطل را خداوند به عنوان شی و چیز قلمداد کرده و امر ممتنع الوجود را در ذات خویش به عنوان معلوم هستی داده و سپس آن را به عنوان هالک و دارای نیستی معرفی نموده است؛‌ اما وجه الله که همه هستی است هرگز گرفتار نیستی نبوده و نیست و نخواهد شد؛‌ ثانیا وجهه الهی همان جنبه ای است که به موجود معنا و حقیقت می بخشد. این جنبه هرگز نیست و نابود نمی شود. پس باید در یک جمع بندی گفت که همه موجودات به اعتبار خصوصیات فردی و شخصی خود می میرند ولی آن جنبه الهی آنان باقی و برقرار خواهد بود.

از سوی هالک بودن ویژگیی نیست که در آینده ایجاد شود؛ زیرا هالک از اسم فاعل دلالت بر این می کند که الان نیز این گونه است. در حقیقت هر چیزی به سبب وجه الهی باقی است و به سبب وجه غیر الهی هالک است.

به سخن دیگر اگر به جنبه الهی هر چیزی نگاه کنیم آن چیز باقی است و اگر به جنبه غیر الهی آن نگاه کنیم هالک است. هلاکت به معنای نابودی و نیستی است. پس الان و گذشته و آینده هر موجودی به اعتبار خداوند هستی است و به اعتبار غیر خدا نیستی.

در روایاتی نیز آمده که مرگ را که از مخلوقات الهی است(ملک آیه 2) روز قیامت به شکل گوسفند سفید و سیاهی می آورند(الکبش الاملح) و سر می برند و  پس از آن دیگر مرگی نیست. اما این بدان معنا نیست که همه فرشتگان خواهند مرد.

هم چنین باید توجه داشت که مرگ (الموت) غیر از  (هلاک) است. چنان که (فزع: وحشت) و (صعق: مدهوشی) که هنگام نفخه صور ایجاد می شود غیر از موت و هلاکت است؛‌زیرا مرگ انتقال از جهانی به جهانی دیگر است نه هلاکت و هم چنین فزع یا صعق به معنای مرگ یا هلاکت نیست. پس اگر سخن از فزع عمومی یا صعق عمومی در آیات قرآنی مطرح است و این که تنها اندک از افراد از آن استثنا شده اند مراد از صعق و فزع مرگ نیستچنان که هالک بودن نیز به معنای مرگ نیست.  بر این اساس نمی توان جز فزع عمومی چیزی را برای موجودات اثبات کرد که البته برخی هم چون امامان معصوم(ع) و آنانی که تنها یک موته اولی را دارند از آن نیز استثنا شده اند.

هلاکت نیز که امری عمومی است و همه موجودات به یک اعتبار الان هم در هلاکت هستند و تنها وجه الهی آنان است که هستی دارد و باقی و برقرار است.

 اما حتی اگر مرگ را برای فرشتگان قبول کنیم باید گفت : آنچه ما آن را مرگ می دانیم (خروج روح از جسم و عالم ماده) درباره ملائک معنایی ندارند؛ چون آنان جسم ندارند تا خروج روح از آن مفهوم داشته باشد. لذا در باره ی ماهیت مرگ آنان احتمالاتی وجود دارد:

 احتمال اول این که مراد از مرگ در باره آنها گسستن پیوند روح از قالب مثالى آنها باشد.

 احتمال دوم این که مقصود، از کار افتادن فعالیت مستمر ارواح و ملائک و از دست دادن توان ادراکی شان باشد.[9] 

 بنابر این، فرشتگان دارای عمر بسیار طولانی هستند. اما مرگ آنان یا معنایی ندارد یا اگر داشته باشد مفهومی دیگر از مرگ است که با مرگ انسانی و جنی هیچ ارتباطی ندارد.

به هر حال در ایات قرآنی سخن از مرگ جز برای موجودات دارای نفوس مطرح نشده است و خداوند تنها در باره موجودات دارای نفوس است که می فرماید: کل نفس ذائقه الموت ؛ اما از آن جایی که فرشتگان دارای نفس نیستند مرگ برای آنان معنا و مفهومی ندارد و اگر چیزی برای آنان اثبات می شود همان صعق و فزع است که شامل همگی آنان نمی شود و مواردی هم استثنا می شود.

 


[1] بحار الانوار، ج 15، ص 8 و ج 18 ، ص 345 و ج 24 ، ص 88.

[2]  بحارالأنوار، ج 26 ، ص 344 و343.

[3]  زمر ، 68...و نفخ فی الصور فصعق من فی السموات و من فی الارض الا من شاءالله.

[4]  بحار الانوار، ج 79، ص 184.

[5]  بحار الانوار، ج 6، ص 329 .

[6]  بحارالأنوار، ج 6، ص329.

[7]  بحار الانوار، ج 6، ص 324.

[8]  قصص، 88.

[9]  نک: تفسیر نمونه ج 19 ص 541.

fereshteh mohiti surkoh